ایلنا

«گربه نره و روباه مکار» پیش از آنکه کمدی باشد، «گروتسک» است/ اگر در اقتباس موفق نبوده‌ایم دلیلش عدم آموزش درست است/ تئاترشهر فقط از بیرون زیباست

«گربه نره و روباه مکار» پیش از آنکه کمدی باشد، «گروتسک» است/ اگر در اقتباس موفق نبوده‌ایم دلیلش عدم آموزش درست است/ تئاترشهر فقط از بیرون زیباست

«گربه نره و روباه مکار» پیش از آنکه کمدی باشد، «گروتسک» است/ اگر در اقتباس موفق نبوده‌ایم دلیلش عدم آموزش درست است/ تئاترشهر فقط از بیرون زیباست

به گزارش خبرنگار ایلنا، ادبیات مانند گذشته دچار مرزبندی نیست و به معنای واقعی و در عمل به ادبیات داستانی، نمایشی‌ و دیگر گونه‌های موزون و مسجع دسته‌بندی نمی‌شود. البته ادبیات این گونه بخصوص و جهانشمول هرگز به طور کامل دچار دسته‌بندی و تعصبات مرسوم در هنرهای دیگر نبوده است. اما آنچه تمام این گونه‌های نوشتاری و دراماتیک را به هم مرتبط می‌کند اقتباس است. مقوله‌ای مهم که در کشور هرگز آنطور که باید موفق نبوده است؛ نه در سینما و نه در تئاتر. هرچه طی نیم قرن گذشته در سینما و تئاتر در زمینه اقتباس درست رخ داده مقطعی بوده و توسط هنرمندان معدودی رقم خورده است. ناصر تقوایی، داریوش مهرجویی و کیومرث پوراحمد برخی از سینماگرانی هستند که در زمینه اقتباس از آثار ادبی مهم جهان آثاری ساخته‌اند. محمد یعقوبی، آرش دادگر، حمیدرضا نعیمی نیز برخی از کارگردان‌هایی هستند که در اقتباس از آثار ادبی (رمان و داستان کوتاه) آثاری ساخته‌اند.

تئاتری‌ها و مخاطبان جدی تئاتر و البته مخاطبان تئاتر جدی با نگاهی ضمنی به آثار گذشته درخواهند یافت که دهه هشتاد مقطع پر رونقی برای اجرای آثار اقتباسی بوده است. البته طی سال‌های اخیر نویسندگان و کارگردان‌های تئاتر گوشه چشمی به ادبیات ایران و جهان داشته‌اند اما نباید فراموش کرد که دنیای گسترده و رنگارنگ ادبیات جهان بخصوص در دنیای امروز منبع بی پایان سوژه‌ها و موضوعاتی است که برای مخاطبان امروز جذاب خواهند بود. مخاطب امروز با سفر مجازی خود به دیگر کشورها و دیدن آثار بدیع و فاخر خارجی فردی آگاه است که با توقع بسیار وارد سالن تئاترهای ایران می‌شود لذا برآورده نکردن توقع او اتفاقی است که آینده تئاتر را تهدید خواهد کرد.

یکی از آثار تازه روی صحنه رفته در تئاتر شهر اثری است که از قصه پرطرفدار و جذاب پینوکیو اقتباس شده است. این اثر «گربه نره و روباه مکار» نام دارد که توسط اوشان محمودی نوشته شده و کارگردانی شده و از روز یکشنبه هفتم خرداد ماه در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است و هر روز به جز شنبه‌ها ساعت 19:30 اجرا می‌شود.

google-play
برای دسترسی سریع به اخبار برنامه "اخبارمن" را نصب کنید.

بیتا عزیز، علی تاریمی، محمد شهریار، آیت بی غم، میترا مسائلی ، مجید عراقی، آتوسا جلیلی، مهیار ورزگان، حسام زرنوشه، لیلی نبی الهی، هیوا حقانی، علیرضا دهقانی و میلاد خیرخواه برخی از بازیگرانی هستند که در این تئاتر کمدی موزیکال حضور دارند. از دیگر عوامل این اثر نمایشی می‌توان به شهاب محمودی و سید عماد عامری (تهیه‌کنندگان)، علی کوزه‌گر (طراح نور)، شهاب محمودی (طراح صحنه و لباس)، فائزه سلطانی (طراح نور وطراح گریم) و محمد اصغری اصل و مهدی زمانی (طراحان صدا و سازندگان موسیقی) اشاره کرد.

در خلاصه داستان این نمایش آمده است: بعد از مرگ ژپتوی فقیر، وصیت نامه‌ای به عنوان ارثیه به پینوکیو می‌رسد که راز درخت طلا به شکل رمزی در آن نوشته شده است. پینوکیو به کمک اردکش سعی در کشف و رسیدن به آن میراث ارزشمند را دارد که با گربه نره و روباه مکار هم‌مسیر می‌شود.

اوشان محمودی به مناسبت اجرای اثرش درباره مقوله اقتباس و جزییات متن و اثرش با ایلنا صحبت کرد.

«گربه نره و روباه مکار» پیش از آنکه کمدی باشد، «گروتسک» است/ اگر در اقتباس موفق نبوده‌ایم دلیلش عدم آموزش درست است/ تئاترشهر فقط از بیرون زیباست

«گربه نره و روباه مکار» براساس رمان پینوکیو نوشته کارلو کلودی است. البته دو نمایش قبلی شما هم برداشت یا اقتباسی از همین اثر پر طرفدار است. با این تجربه‌ها روند اقتباس در ایران را چگونه می‌بینید؟

چیزی که می‌خواهم بگویم اصلا تعارف نیست؛ اینکه خود را اصلا در جایگاهی نمی‌بینم که درباره اقتباس‌هایی که انجام شده و روندی که تاکنون طی کرده، به هرشکلی صحبت کنم. اما درباره بخش دیگر سوالتان باید بگویم اینکه تعریف‌مان از مقوله‌ مهمی به اسم اقتباس چیست، باید بگویم مبحث بسیار مهمی وجود دارد به اسم آموزش درست. باید ببینیم دوستانی که این مسیر را طی می‌کنند در زمینه اقتباس و چند و چون آن آموزش دیده‌اند یا خیر. به نظرم مقوله اقتباس بسیار مهم است و اولین موضوعی که کم و کیف آن را طی دوره‌ای مشخص تعیین می‌کند همین آموزش درست است. اگر هنرمندی در اقتباس موفق نبوده‌ دلیلش این است که تعریف درستی از آن نداشته است. اینکه ما صرفا جمله‌ای را از یک کتاب برداریم یا عنوانی را از قصه‌ای بگیریم، حتما تعریفش اقتباس نیست.

میان «اقتباس» با برداشت، برداشت آزاد و الهام گرفتن تفاوت‌های مشخصی وجود دارد.

دقیقا. بله برداشت آزاد با اقتباس متفاوت است. کلمه «دراماتورژی» هم تعریف مشخصی ندارد. متاسفانه دو مقوله اقتباس و دراماتورژی به لحاظ تعریف دچار یک سرنوشت شده‌اند. اینگونه به نظر می‌رسد که این کلمات و برخی دیگر از واژگان مفاهیم‌شان را از دست داده‌اند و انگار تعاریف‌شان در طول زمان دچار تغییر شده است. در نهایت تصورم این است که در تعریف اولیه‌مان از اقتباس دچار مشکل هستیم.

«گربه نره و روباه مکار» پیش از آنکه کمدی باشد، «گروتسک» است/ اگر در اقتباس موفق نبوده‌ایم دلیلش عدم آموزش درست است/ تئاترشهر فقط از بیرون زیباست

به طور مشخص از چند و چون اقتباس‌ سه اثری بگویید که آنها را نوشته و روی صحنه برده‌اید و حال سه‌گانه‌ای را تشکیل می‌دهند.

من اثر اولم «پینوکیو» را اقتباس نمی‌دانم. کانسپت ماجرای ما در این اثر نمایشی صرفا مقوله «دروغ» بود. من در «پینوکیو» با مفهوم دروغ را مدنظر داشتم. یا همان پینوکیو بودن. به هرحال زمانی که نام پینوکیو را می‌شنویم، اولین چیزی که به ذهنمان می‌رسد دروغ است. با اینکه دروغ عمل بد و قبیحی محسوب می‌شود،‌ اما کاراکتر پینوکیو با همه دروغ‌هایش برای‌مان دوست‌داشتنی است. در نمایش اولم شاهد سه روایت بودیم که هر کدام در عین اینکه سرنوشتی تلخ داشتند اما اتفاقات درستی را در بر می‌گرفتند. در انتها هم می‌گفتیم نکند اینها غلط باشد؛‌ بنابراین دروغی در آنها نهفته است. اما دو اثر دیگرم یعنی «ژپتو» و «گربه نره و روباه مکار» را اقتباس می‌دانم. کانسپت کلی اثر دومم کودکی نویسنده اثر کارلو کلودی بود. اینکه نویسنده مورد نظر ما در طول کودکی و زندگی‌اش تا بزرگسالی چه مسیری را طی کرده که در نهایت به نگارش رمان «پینوکیو» منجر شده است. من اعتقاد دارم تولیدات ما برگرفته از زندگی و کودکی ماست. کار در اینباره بود که کارلو کلودی چه سرنوشتی را طی کرده تا بتواند قصه پینوکیو را بنویسد. این بخش در نمایشنامه‌ام با قصه پینوکیو تلفیق شده است. در این اثر ژپتو را به عنوان خالق پر رنگ کرده‌ام.

پس از شناخت کلودی این روند تاثیر گرفتن از زندگی و کودکی مولف و نویسنده را، در زندگی‌اش دیده‌اید؟

بله. کلودی زندگی پر پیچ و خمی داشته است. نمی‌دانم تا چه حد اطلاع دارید اما کارلو کلودی از بچگی تا هجده سالگی در یک مدرسه مذهبی بوده و اینگونه بزرگ شده است. او در ادامه چرخشی 180 درجه دارد. حتی می‌گویند او در کودکی از سوی معلمانش مورد آزار جنسی قرار گرفته است. هنوز مدرک و سندی ارائه نشده اما می‌گویند او در هجده سالگی یکی از معلم‌هایش را می‌کشد. خیلی‌ها می‌گویند در قصه اصلی پینوکیو، کاراکتر جیرجیرک نماد وجدان است که مربوط به همین قضیه است و انگار در آن اتفاق کارلو کلودی وجدان خودش را می‌کشد.

پینوکیو هنوز پس از سال‌ها قصه‌ای عجیب و غریب و ابهام‌آمیز دارد.

همینطور است. اثر پینوکیو مملو از نشانه‌هاست.

بحث نشانه‌ها را به بعدتر موکول کنیم. از قصه و مضامین اثر جدیدتان «گربه نره و روباه مکار» بگویید.

در این اثر بعد از از بین رفتن خالق را می‌بینیم که همان پدر ژپتو است. در این اثر کاراکترهای داستان پینوکیو تصمیم گرفته‌اند خالق را از بین ببرند. ژپتو از بین رفته و می‌بینیم که پینوکیو پس از او و پس از اتفاقاتی که از سر گذرانده، چه سرنوشتی پیدا کرده است.

«گربه نره و روباه مکار» را چقدر به اثر اصلی و وقایع آن نزدیک می‌دانید؟

این اثر خیلی به رمان اصلی شباهت دارد. در رمان اصلی پینوکیو به هیچ وجه آدم نمی‌شود و به شرارت ادامه می‌دهد و در انتها کشته می‌شود.

بله کارتون معروف دیزنی بسیار تلطیف شده و از درصد خشنونت اثر به شدت کاسته شده است.

همینطور است.

«گربه نره و روباه مکار» پیش از آنکه کمدی باشد، «گروتسک» است/ اگر در اقتباس موفق نبوده‌ایم دلیلش عدم آموزش درست است/ تئاترشهر فقط از بیرون زیباست

به هر حال پرداختن به قصه‌ها و آثار خیلی مطرح کار دشواری است اما شما پیچی در قصه ایجاد کرده‌اید که با نشانه‌شناسی آغاز شده؛ کشتن خالق و تداوم شرارت مخلوق.

من درباره روانشناسی آدم‌ها مقاله‌ای می‌خواندم که درباره این موضوع یعنی پدر یا همان خالق، توضیحات جالبی داده بود و به نظریه‌ای روانشناسانه منتهی می‌شد. در این مقاله عنوان شده بود که همه ما در دنیای واقعی یک پدر داریم و همان پدر را در تخیلمان به شکلی دیگر می‌بینیم. در ادامه به این نتیجه می‌رسیم که هر انسانی دو پدر دارد؛ یکی پدر واقعی که حضور دارد و دومین پدر همانی است که در ذهن و تخیلمان ساخته‌ایم. ممکن است منِ نوعی جایی در زندگی در ذهنم سوال‌ها و انتقادهایی را در رابطه با او مطرح کنم و بگویم کاش پدرم فلان شخص بود! حال اگر این قضیه را در جامعه بست دهیم، اتفاقات عجیب‌تری رخ خواهد داد.

در ادبیات کلاسیک ما با دو عنصر خیر و شر مواجهیم. گربه نره و روباه مکار کاراکترهای شر قصه شما هستند؟

خیلی درگیر این قضیه نبوده‌ام. کلا آثار به سمت و سویی رفته که اگر هم شری در اثری باشد باید شری محبوب باشد. کاراکتر جوکر را مثال می‌زنم که ما او را می‌بینیم و با تمام تلخی‌ها و خشونت‌هایش برایمان جذاب است و نگرانیم نکند در قصه بلایی سرش بیاید.

قاعدتا اثرتان مملو از نشانه‌هاست چون این مقوله در اثر اصلی مولفه‌ای اساسی است.

بله همینطور است. البته من در همین راستا به نتایجی هم رسیده‌ام؛ هرچقدر تصمیم من جدی باشد و قاطعانه بگویم که می‌خواهم این کاراکتر نشانه فلان اتفاق باشد، مخاطب تلاش می‌کند برای خودش نشانه بسازد. این اتفاق در نمایش بیشتر رخ می‌دهد.

در خبرها آمده که نمایش «گربه نره و روباه مکار» کمدی موزیکال است. این کمدی در کار شما چه جایگاهی دارد؟

من در اثرم گروتسک را می‌بینیم. این گروتسک ترس همراه با لبخند است.

شما حدود یکسال روی نمایش «گربه نره و روباه مکار» کار کرده‌اید. دلیل این مدت طولانی تمرین وسواس شما برای ارائه اثری بهتر بوده است؟

بخشی از این موضوع مربوط به نوع برنامه‌ریزی ما بوده است. اگر بخواهیم قضیه را از بعد جهانی مورد توجه قرار دهیم باید بگویم آثاری از جنس نمایش «گربه نره و روباه مکار» برای اجرا اندازه استانداردی دارند تا مورد قبول و تایید قرار گیرند. اما موضوع این است که ما امکانات جهانی را نداریم؛ بنابراین مدت زمان تمرین‌مان نسبت به دیگر آثار و سبک‌ها باید طولانی‌تر می‌شد چون امکانات نیست و باید به استانداردها و کیفیت لازم می‌رسیدیم.

با این تفاسیر و با وجود تمام مشکلات و کاستی‌ها از خروجی کار راضی هستید؟

نمی‌خواهم از خودم و اثر تعریف کنم و دیگران باید بیایند و ببیند و نظر دهند،‌ با این وجود کار در حد تئاترهای بین‌المللی است.

در مقاطعی هنرمندان تئاتر در اجراهای برون‌مرزی فعال‌تر بودند و اداره کل هنرهای نمایشی هم از اعزام‌های این چنینی حمایت می‌کرد.

متاسفانه حال چنین روند و اعزام‌هایی وجود ندارد. می‌توان گفت همه چیز خصوصی شده و افراد خودشان باید انجام چنین کارهایی اقدام کنند که خب در اینصورت با توجه به اوضاع اقتصادی و گرانی ارز، کار سخت خواهد بود. من فکر می‌کنم احتمالا و به زودی خیلی از کمپانی‌های خارجی ما سراغ آدم‌های شبیه به ما بیایند.

چرا چنین تصوری دارید؟

اینکه به هرحال تئاتری‌ها برای انجام چنین اعزام‌هایی اصطلاحا ارزان‌تر می‌افتند؛‌ واقعیت تلخی است که وجود دارد. بر همین اساس برای شرکت‌ها و کمپانی‌های مربوطه به صرفه خواهد بود که با تئاتری‌ها همکاری کنند. کمپانی‌ها به شدت بیزینس‌من و اقتصادی هستند و به مواردی مانند پایین بودن دستمزده‌ها و کاهش هزینه‌ها و سود بیشتر به طور جدی فکر می‌کنند. مقوله اقتصادی و دستمزد و کسب درآمد موضوعاتی هستند که ما تئاتری‌ها اصلا به آن فکر نمی‌کنیم. لذا به نظرم همکاری شرکت‌ها برای اعزام تئاترهای ایرانی به دیگر کشورها برای اجرا، دور از ذهن نخواهد بود.

ما در سینما دفتر تهیه و تولید داریم اما دفتر یا شرکتی برای تهیه و تولید تئاتر در ایران وجود ندارد. مثلا به فردی می‌گویم پیش تولید تئاتر من یک و ماه و نیم زمان برده و او با تعجب می‌پرسد مگر سینماست که پیش‌تولید داشته‌ای. متاسفانه در این بخش ضعف داریم.

«گربه نره و روباه مکار» پیش از آنکه کمدی باشد، «گروتسک» است/ اگر در اقتباس موفق نبوده‌ایم دلیلش عدم آموزش درست است/ تئاترشهر فقط از بیرون زیباست

اما اگر در دهه هشتاد تئاتر کار کرده باشید، می‌دانید که در آن دوران اگر می‌گفتید تهیه‌کننده تئاتر تعجب می‌کردند و می‌خندیدند و می‌گفتند مگر سینماست!

بله درست است. به هرحال طی این سال‌ها قدم‌هایی برداشته شده اما کافی نبوده است. دلیل چنین ضعفی این است که شیوه تولید یک اجرا در ایران به شدت متفاوت است و قاعده مشخصی ندارد. در سینما هم چنین تفاوتی وجود دارد اما سینما به دلیل پولساز بودنش امکانات بیشتری دارد و اخبار و حاشیه‌هایش بیشتر است؛ به همین دلایل با چنین مشکلی کمتر مواجهیم. برای پرداختن به تئاترم سالنی به ما تعلق نگرفته است. جنس کار من می‌طلبد که امکاناتی را در اختیار داشته باشم.

سالن اصلی برای اجرای «گربه نره و روباه مکار» در این زمینه رضایت شما را جلب نکرده است؟ به هرحال در یکی از بهترین سالن‌های تهران به اجرای اثرتان می‌پردازید. این امکان برای همه میسر نیست.

ببیند نمایش من به گونه‌ای است که برای اجرای آن لااقل باید هفت جلسه با اتفاق فرمان کار کنم تا هماهنگی‌های لازم صورت گیرد.

در کشورهای دیگر مقولاتی مثل نور و صدا بخشی از کارگردانی اثر محسوب می‌شود.

دقیقا همه این موارد و هر عنصر مربوط به اجرا بخشی از کارگردانی نمایش است. دلیلش این است که کارگردان‌های تئاتر ما در طول زمان، در مواجهه با مشکلات و مسائل کوتاه آمده‌اند. اغلب آنها در صورت مواجه شدن با مشکلات این چیننی از اثر حذف می‌کنند.

این روند ظلم به تئاتر و مخاطبان معدود تئاتر است.

بله درست است. واقعا هم مخاطب ما چرا باید پول بلیت بدهد و بیاید و یک صندلی روی صحنه ببیند که با نوری موضعی روشن شده است؟ بعد بازیگر روی صندلی برود و دیالوگی بگویید و در نهایت بگوییم فلان اثر روی صحنه است. مخاطب امروز ما باهوش است و کار خوب را از بد تشخیص می‌دهد. چرا می‌گوییم تئاتر ما در دهه هشتاد مقداری موفق بوده است؟ دلیلش این است که در آن مقطع اینترنت هنوز به زندگی و سبد کالای مردم وارد نشده بود، بنابراین مخاطب از دنیا و اتفاقات روز خبر نداشت. اما الان اینطور نیست. مخاطب امروز با توجه به مطالعات و شواهدی که دارد آگاه است و دیگر نمی‌توان او را گول زد. مخاطب امروز به سالن می‌آید تا چیزی بدیع و جدید ببیند. او می‌آید که شعبده ببیند و محصور شود.

در نهایت آثارتان همانی است که پیش از اجرا در ذهن داشتید؟

کلا برای اجرا تلاش کردیم همه مشکلات موجود را با خلاقیت‌ها جایگزین کنیم. شانسی که داشتیم این بود که قبل‌تر «گربه نره و روباه مکار» را در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه برده بودیم و آن اجراها برای ما بیست و یک شب تمرین بود.

از اجرا در تئاتر شهر بگویید. اجرا در این مکان معتبر زمانی نه چندان دور آرزوی اهالی تئاتر بخصوص شهرستانی‌ها بود. حتی یک شب و یک سانس اجرا در تئاتر شهر موهبتی بود.

واقعیت برایم خیلی تلخ است که تئاتر شهر حال بدی دارد و به این روز افتاده است. انگار تئاتر شهر فقط از بیرون قشنگ است.

اتفاقا تئاتر شهر از بیرون هم گرفتار مشکلاتی است. عدم مرزبندی، وجود مترو و عدم تفکیک آن از فضای زیر مجموعه تئاتر شهر. پارک دانشجو و عدم جمع‌آوری فروشندگان مواد مخدر و معتادان، همه اینها جلوه تئاتر شهر را از بین برده است.

درست است. اما خب قضیه تئاتر شهر و عدم توجه به آن فراتر از اینهاست.

منظورتان وضعیت سالن‌هاست؟

وقتی می‌گوییم تئاتر شهر، آنچه می‌بینیم با چیزی که در ذهن داریم، جور در نمی‌آید. ببیند مسئله امکانات است. اجرای من در تماشاخانه ایرانشهر باید با اجرای همان اثر در تئاتر شهر تفاوت داشته باشد. در صورتیکه نباید اینطور باشد. من برای نمایشم به امکانات صوتی نیاز دارم. زمانی که من در تئاتر شهر آن امکانات را ندارم، قاعدتا در سالنی دیگر آنها را در اختیار نخواهم داشت.

با این تفاسیر برای تامین امکانات خود چه کردید؟

ما بخشی از امکانات را خودمان از بیرون آوردیم. عدد بسیار بزرگی را هزینه نور اثر کرده‌ام؛ تا آن تصویری که باید را به مخاطب ارائه بدهم. واقعیت این است که امکانات فرسوده همه سالن‌های تئاتر شهر اعم از نور، امکانات صوتی و تجهیزات نوری باید تعویض، بازسازی و به روز شود. مهم‌تر اینکه هر روز و ساعت امکانات سالن‌های دنیا در حال به روز شدن هستند. این موضوع را هم در نظر داشته باشید که اثر ما موزیکال است و موسیقی زنده دارد.

چه خوب می‌شد اگر تئاتر شهر، سالن اصلی و دیگر سالن‌های این مجموعه سیستم صوتی دالبی و امکانات نوری مدرن‌تری داشتند.

متاسفانه اینطور نیست. اگر اینطور بود که شما می‌گویید من آن هزینه سنگین را صرف کیفیت اثرم می‌کردم. در اینباره صحبت بسیار است.

به امید اینکه اثرتان مورد توجه و استقبال مخاطبان و هنرمندان قرار گیرد. اگر ناگفته‌ای مانده درباره‌اش توضیح دید.

از شما بابت توجهتان به تئاتر و توجه به آثار در حال اجرا ممنونم.