خبرآنلاین
خاطرات «خانم بالا» از زنان صیغهای ناصرالدینشاه / چگونه همسر شاه شهید شدم؟
عایشه خانم که از خوشحالی توی پوست خود نمیگنجید... لپ مرا بوسید و گفت: «میشی زن شاه، سر و همسر به روزگارت حسد میخورند. حالا دیگه یک دختر دهاتی رعیت نیستی، زن شاهی. فردا میرویم امامه و بعد از آن میسپارمت دست امیناقدس خودش کار عقدت را تمام میکند.»